مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه در عرفه
ای امیـر عـرفـه دست مـن و دامـانـت جان به قربان تو و گردش آن چشمانت ای امیر عـرفـه ذكـر لـبـت را قـربـان حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان ای امیر عـرفه روح مـنـاجـات تـوئـی مشعر و سعی و صفا مروه و میقات توئی ای امـیـر عــرفـه حــالِ مـنـاجـات بـده بر گـدای حـرمـت وقـت مـلاقـات بـده ای امیـر عـرفـه گـر چـه سـراپـا دردم گر بیائی به خـدا دور سرت می گردم ای امـیــر عــرفــه دیــدۀ پُــر آب بــده دل بـی تـاب مـرا با نـگـهـی تـاب بـده ای امیر عـرفه فـیض دمـت را قـربان دل دریـایـی لـبـریـز غـمت را قـربـان ای امیر عـرفه تـنگ غـروب است بیا سر زدن بر فقرا سرزده خوب است بیا ای امیر عـرفه حـاجـی زهـرا بـرگـرد جان زهرا دگر از خیمۀ صحرا برگرد ای امیر عـرفه خـنـده بـزن بر رخ من جـان زیـنـب بده روز عرفه پاسخ من ای امیـر عـرفـه! ذكـر مـدام است بـیـا كار این عـاشق دلخـسته تمام است بیا ای امیر عرفه دیدن رویت عشق است مردن امشب به خدا بر سر كویت عشق است ای امیـر عـرفـه جـان گـل یــاس بـیــا آخـر مجـلـس ما روضـۀ عـبـاس بـیـا ای امیـر عـرفـه در عـرفـاتـی امـروز یا كه در علـقـمـۀ شـاه فـراتـی امروز ای امیر عـرفه شرح بـده خود بر من سر عـبـاس كجـا ضرب عـمـود آهن! |